هر چند بشر برای انتقال تجاربش ادبیات و ابزار نگارش را انتخاب کرد اما، هنوز که هنوز است، همان زبان باستانی، یعنی انتقال مفاهیم با تصاویر، جذابیت خودش را حفظ کرده است. مصداق بارز این ادعا، ایموجی هایی هستند که در محیطهای مجازی خیلی وقتها کار چندین جمله را انجام می دهند یا نقاشی ها و عکسهایی که به صورت کلیشه وار می گوییم هریک بیش از ۱۰۰۰ کلمه در خود مستتر کرده اند. امروز می خواهیم در دنیایی پر از خیال سیر و سیاحت کنیم. یک ماشین زمان واقعی که به باورپذیرترین صورت ممکن در زمان ما را جابجا می کند. کمربندهای ایمنی صندلی خود را سفت کنید که با یک کلیک، ماشین زمان ما شروع به کار خواهد کرد!
ایده ی ترکیب نورها را اولین بار «جیمز کلارک ماکسول» «James Clerk Maxwell» انگلیسی، در نیمه ی قرن نوزدهم مطرح کرد. ماکسول در سخنرانی خود در روز ۱۷ می ۱۸۶۱، نخستین عکس رنگی تاریخ بشر را به نمایش می گذارد. این عکس به خوبی بحث تئوری ترکیب رنگها را نمایش می داد و به وسیله ی یکی از معروفترین عکاسان آن زمان «توماس ساتن» «Thomas Sutton» گرفته شده بود. اما حساسیت پایین فیلمهای آن زمان در ثبت طول موج رنگهای سبز و قرمز باعث شد تا به جای سه رنگ، تکنیک عکاسی دو رنگ روش عملی تری به نظر برسد.
با توجه به تئوری های رنگهای اصلی، تئوری عکاسی رنگی در آن زمان به این صورت بود که از سوژه سه عکس سیاه و سفید گرفته می شد و هر بار یک فیلتر رنگی در جلوی لنز قرار می گرفت. در آن زمان فیلمهای عکاسی صفحاتی تخت و بزرگ بودند. هر فیلم تنها امکان ثبت یک عکس را داشت و برای ثبت عکس دوم فیلم باید عوض می شد. بنابراین، سوژه ی بینوا باید به مدت طولانی بی حرکت می ماند تا عکاس هر سه عکس را بگیرد.
در نهایت، این سه عکس در یک پروژکتور مخصوص که به «فانوس جادویی» «Magic Lantern» مشهور بود همزمان روی پرده به نمایش در می آمدند. دلیل اطلاق این اسم هم به دلیل شباهت شکل ظاهری آن با فانوسها و همچنین قابلیت نور دهی این دستگاه بود. جالب اینجاست که اصول کار فانوس جادویی دقیقاً همان اصول کار ویدیو پروژکتورهای امروزی است. این تکنیک در سینمای امروز نیز کاربرد دارد و به آن «دیزالو» «Dissolve» می گویند. سکانسهایی نظیر اینکه در یک فیلم تابستان است و با ثابت ماندن دوربین روی سوژه ناگهان زمستان از راه می رسد با همین تکنیک دیزالو تهیه شده اند.
با این روش، عکاسی از مردم و زندگی عادی عملاً قابل انجام نبود. اما یک شیمیدان علاقمند به عکاسی این هنر را با فرهنگ عامیانه در هم آمیخت:
سرگئی پروکودین-گورسکی
Sergey Prokudin-Gorsky
۱۸۶۳-۱۹۴۴
عکس رنگی گرفته شده به وسیله ی خود عکاس
تکنیک پروکودین-گورسکی همان تکنیک کلاسیک است: از سوژه های خود سه بار عکس می گیرد و هر بار با یک فیلتر رنگی: آبی، سبز و قرمز.
هر سه روی نگاتیو ثبت می شوند و سپس آنها به صورت پازتیو (Positive) روی شیشه چاپ می شوند.
با نمایش هر سه تصویر در یک پروژکتور فانوسی، با تاباندن رنگ نور به پازتیو گرفته شده با فیلتر هم رنگ در نهایت روی پرده تصویر رنگی عکس نمایان می شد. توضیح آنکه در آن زمان امکان چاپ عکس رنگی روی کاغذ ممکن نبود. چاپ، تنها به صورت سیاه و سفید ممکن بود و برای چاپ عکس، با کمک هنر «فتوگراوُر» «Photogravure» (با تلفظ انگلیسی فوتو-گراوی-یه ر) پازتیو عکس به کمک اسید روی کلیشه ی فلزی چاپ، منتقل می شد. اگر کتابهای چاپ شده مربوط به حدود ۶۰ سال پیش را ببینید عکسهای آنها با تکنیک فتوگراور چاپ شده است و مشاهده می کنید که عکسهای آنها تقریباً حالتی شبیه به نقاشی سیاه قلم دارند.
پروکودین-گورسکی یک شیمیدان بود که حین نحصیل دانشگاهی، نقاشی و موسیقی را نیز آموخت. او که تا پیش از انقلاب اکتبر، به عنوان رئیس هیت مدیره ی یک کارخانه ی صنایع فلزی کار می کرد در کنار شغلش به عضویت قدیمیترین انجمن عکاسی روسیه نیز در آمد. پروکودین-گورسکی در ۱۹۰۱ به مدت شش هفته جلای وطن می کند و در آلمان، زیر نظر «آدولف میته» «Adolf Miethe» پرفسور شیمی-عکاسی با اصول عکاسی سه رنگ آشنا می شود. عکسهای او نظر کارشناسان را جلب می کند تا حدی که او به عنوان سردبیر نشریه ی روسی «Fotograf-Liubitel» منصوب می شود: مهمترین نشریه ی عکاسی روسیه. عکس «لِو تولستوی» «Lev Tolstoy» یکی از معروفترین عکسهای او می باشد. که حتماً این عکس را روی جلد بسیاری از کتابهای مرتبط با ادبیات روسی دیده اید.
عکس لو تولستوی که در سال ۱۹۰۸ گرفته شده است. امروز پازتیوهای ثبت شده ی سرگئی پروکودین-گورسکی به کمک کامپیوتر با هم ترکیب و رنگ آمیزی می شوند و در برخی موارد، تا حدی که به اصالت عکس لطمه ای وارد نشود، جزییات آنها نیز تصحیح می شود.
عکسهای او از خانواده ی تزار، نیکلای دوم، باعث شد تا او بتواند برای پروژه ی عکاسی بزرگش کمک مالی دریافت کند: عکاسی از کل امپراتوری روسیه.
ده هزار عکس رنگی از سراسر روسیه، برای ثبت فرهنگ روسی، بزرگترین و معروفترین اقدام سرگئی گورسکی است. یک تور عکاسی که در ۱۹۰۵ شروع می شود و حدود ۱۰ سال زمان می برد. هر چند دولت کمونیستی جدید در روسیه به پروکودین-گورسکی یک پست آکادمیک در زمینه ی عکاسی اعطا می کند اما او ترجیح می دهد روسیه را ترک کند و در پاریس ساکن شود. پروکودین-گورسکی کماکان تحقیقاتش رو روی عکاسی رنگی ادامه می دهد و در مجلات، مقاله های خود را منتشر می کند. یک استودیوی عکاسی نیز در پاریس تاسیس می کند و در اواخر عمرش استودیو را به فرزندانش می بخشد.
گفته می شود پروکودین-گورسکی برای پروژه ی عکاسی از امپراتوری روسیه دوربینی ابداع کرده بود که تنها با یکبار عکس گرفتن هر سه نگاتیو را با فیلترهای رنگی تامین می کرد. اما متاسفانه هیچ نشانه ای از ابداعات پروکودین-گورسکی در عکاسی باقی نمانده است و اعتقاد بر این است که او پروژه ی عکاسی را با دوربین تهیه شده از طریق پرفسور میته انجام داده است.
به هر حال، ابداع مهم او، ایجاد فیلتر چرخان و فیلم عکاسی بزرگتر است که به این ترتیب زمان عکاسی تا حد چند ثانیه کاهش می یابد و تصاویر پس زمینه محو و شبح وار نمی شوند. به عنوان مثال، عکس معروف او از تولستوی فقط ۷ ثانیه طول کشیده است.
امروز، بعد از گذشت حدود ۱۰۰ سال از تور عکاسی سرگئی پروکودین-گورسکی، بسیاری از مکانهای ثبت شده در عکسهای او تغییر کرده اند. در یک اقدام تحسین بر انگیز، عکاسان روسی، حدود یک صد سال بعد به سراغ مکانهای ثبت شده در عکسهای سرگئی پروکودین-گورسکی رفتند. برخی از آنها تغییرات عمده ای داشته اند اما به هر تقدیر، سرگئی پروکودین-گورسکی با عکسهای رنگی خود، میراثی دقیق و به یاد ماندنی از شخصیتها و مکانهای امپراتوری روسیه و فرهنگ روسی را تا ابد به یادگار گذاشته است.
پل کاما در نزدیکی شهر پرم
صومعه ی سنت نیلوس
وزیر کشور بخارا
یک روستا در دامنه ی کوههای اورال
یک سوزنبان خط راه آهن
مراجع
مناطق عکاسی شده به وسیله ی سرگئی پروکودین-گورسکی، یکصد سال بعد
*https://rbth.com/multimedia/pictures/2016/05/30/prokudin-gorsky-before-and-after_598535
*https://zauberklang.ch/filmcolors/timeline-entry/1320/
*https://www.loc.gov/exhibits/empire/making.html
*http://www.loc.gov/pictures/collection/prok/
*https://www.loc.gov/exhibits/empire/gorskii.html
************
خیلی جالب بوده !
در طول مدت خوندن این پست به این فکر میکردم که اگه من اون موقع بودم احتمالا یه عکس درست و حسابی نمیشد از من گرفت الان که سرعت گرفتن عکس انقدر کوتاهه نصفه عکسهام چشم بسته می افته.
:)))
هر چیزی که در مورد رنگ ها باشه منو جذب میکنه 🙂
خوبه که برگشتین
ممنون!