واژه های پر طمطراقی نظیر قهرمانی، حماسه، شجاعت و از خودگذشتگی.خواه ناخواه، تصاویری را به ذهن ما می آورند. افسانه های بیشماری در سراسر جهان اسطوره هایی را به تصویر می کشند که تمامی این خصلتها را در خود داشته اند. این اسطوره ها عموماً ماهیتی غیر انسانی پیدا می کنند. رسیدن به قابلیتهای آنها برای هیچ انسانی متصور نیست.
در ورزش، چنین واژه هایی، تنها تعداد معدودی از ورزشها را به ذهن می آورد. ورزشهایی که جدال گلادیاتورها را مجسم می کنند. ورزشهایی نظیر بوکس، کشتی، جودو و….
روزگار، گاهی بازیهای عجیبی می کند. یکی از این بازیها این است که ورزشی بی سر و صدا و آرام مثل شنا، در بحث قهرمانی، حماسه ، شجاعت و از خود گذشتگی تمامی ورزشهای متعارف را پشت سر می گذارد. شیرجه زدن و غوطه خوردن میان پیچش طره های سیمین آب، امروز قهرمانی افسانه ای را معرفی خواهد نمود.
Finswimming
این نوع شنا، معادل فارسی ندارد. در این شنا، ورزشکار با بستن باله هایی به پنجه ی پا و حرکت عمودی پاها، نیروی لازم برای جلو رفتنش را تامین می کند. گفته می شود در «Finswimming»، ورزشکار بیش از آنکه نیازمند فراگیری تکنیکهای متعارف شنا باشد بایستی از نظر ورزشهای مادر، نظیر دو استقامت، در وضعیت خوبی باشد. چندان در شنا تبحری ندارم اما استنباط من این است که این تکنیک شنا نسبت به تکنیکهایی نظیر کرال سینه انرژی بیشتری مصرف می کند. در این تکنیک شنا، سر شناگر عمدتاً زیر آب است و از طریق یک لوله ی هوای غواصی اسکوبا (scuba diving breathing pipe) تنفس می کند. اگر خوانندگان محترم نسبت به این نوع شنا اطلاعاتی دارند خوشحال می شوم در بخش کامنتها قید نمایند.
شخصاً در ایران ندیده ام شخصی به این رشته ی ورزشی علاقه نشان دهد. اما به هر حال، «Finswimming» مسابقات جهانی و قاره ای خاص خودش را دارد. این رشته از حدود دهه ی ۵۰ میلادی به طور رسمی وارد مسابقات شد.
تقریباً همزمان با رسمی شدن این ورزش، نوزاد پسری در جمهوری خود مختار ارمنستان (یکی از جمهوریهای اتحاد جماهیر شوروی در آن سالها) به دنیا می آید. این نوزاد، حدود ۲۰ سال بعد قهرمان بلامنازع رشته ی «Finswimming» در جهان است: شاوارش کاراپتیان «Shavarsh Karapetyan» شناگر ارمنی الاصل که برای تیم اتحاد جماهیر شوروی شنا می کرد. کاراپتیان در آن سالها اسطوره ای بی مانند است:
۱۷ بار قهرمان جهان
۱۳ بار قهرمان اروپا
۷ بار قهرمان اتحاد جماهیر شوروی
کاراپتیان در ۱۷ قهرمانی خود ۱۰ بار رکورد جهان را تغییر داده است! او در «Finswimming» یک افسانه است! یک اسطوره ی بی بدیل با آتیه ای درخشان. سال ۱۹۷۶، شاوارش کاراپتیان ۲۳ ساله در اوج است. برای اینکه مثل او باشید باید مثل او تمرین کنید. راز تمرینهای او ساده است: روزی ۲۰ کیلومتر دویدن!
۱۶ سپتامبر ۱۹۷۶، ایروان، ارمنستان (۲۵ شهریور)
دریاچه ی مصنوعی ایروان (Yerevan) قریب به به ۱۰ سال است که افتتاح شده است. در آن سالها توجه به محیط زیست چندان جایگاهی در اذهان نداشت و دریاچه ی مصنوعی محل دفع حجمی از فاضلابهای شهری است. مخلوط شدن این فاضلاب با آب عادی در دریاچه هر چند آب را آلوده می کند اما از متصاعد شدن بوی مشمئز کننده ی فاضلاب جلوگیری می کند. به هر حال، آب دریاچه آن قدر تمیز به نظر می رسد که اطراف دریاچه ی مصنوعی ایروان تبدیل به تفرجگاه شود.
پارکهای حاشیه ای اطراف دریاچه ی ایروان محل تمرین روزانه ی شاوارش کاراپتیان است. در اطراف دریاچه، خودروهای کم تعداد شخصی و اتوبوسهای برقی پر از جمعیت در حال تردد هستند. سیستم حمل و نقل عمومی در اتحاد جماهیر شوروی بسیار توسعه یافته و دقیق است و تعداد زیادی از مردم از آن استفاده می کنند. هر یک از این اتوبوسهای برقی تا حدود یک صد نفر را به صورت نشسته و ایستاده در خود جای داده اند. روز ۱۶ سپتامبر (۲۵ شهریور) هوای ایروان به سردی می زند اما نه آنقدر که کاراپتیان از تمرین روزانه باز داشته شود. او ۲۰ کیلومتر دویدن روزانه اش را به پایان رسانده است و در راه بازگشت به خانه است. برادر او کامو «Kamo» که مثل شاوارش شناگر است امروز همراه اوست. اینک، قهرمانی شاوارش کاراپتیان به چالش کشیده خواهد شد.
صدایی مهیب توجه همگان را جلب می کند. انگار یک جسم عظیم در آب افتاده باشد. همگان می دوند، شاوارش و کامو کاراپتیان نیز به این خیل می پیوندند و از صحنه ای که می بینند شوکه می شوند!
یک اتوبوس برقی از مسیر منحرف شده و از بالای دیواره به داخل دریاچه سقوط کرده است. ضربه آنقدر شدید است که اکثر مسافران بیهوش شده اند. ۹۲ نفر، محبوس در یک تابوت فلزی، ۲۵ متر دور از ساحل. مردم آتش نشانی و گروههای امداد را خبر کرده اند. اما تا رسیدن آنها بعید است حتی یک نفر از این ۹۲ تن بتواند جان سالم به در ببرد. اتوبوس کاملاً در آب فرو رفته است و تا ثانیه هایی دیگر در عمق ۱۰ متری دریاچه آرام خواهد گرفت. گور ابدی ۹۲ تن در حال برپایی است. گل و لای برخاسته از کف دریاچه آب را کاملاً تیره کرده است. حتی اگر گروه نجات در همین لحظه هم سر برسد، نمی تواند چیزی را در این آب پیدا کند!
شاوارش کاراپتیان، این داستان را باورنکردنی تر می کند. او در آب شیرجه می زند و به سمت اتوبوس شنا می کند. کاراپتیان می داند که اینک رقیب او کرونومترهای حساس داوران نیست. اینک، نفسهای به شماره افتاده ی انسانها، ثانیه های رکورد او را تعیین خواهند کرد. دست خالی، در عمق ۱۰ متری، بدون دید کافی و توده ای از آهن و شیشه! کاراپتیان چگونه این مانع را می تواند از پیش رو بردارد؟ آیا قهرمانی های پیاپی او یاریگرش خواهد بود؟
شاوارش کاراپتیان اینک فرشته ی نجاتی است که با پا محکم به شیشه ی اتوبوس می کوبد. محکم و محکم تر! محکم و محکم تر! خرده های شیشه هم به دانه های سمج شن و ماسه اضافه می شوند و همه ی آنها دور بدن شاوارش کاراپتیان رقص مرگ را آغاز می کنند و بدن او را می خراشند. این، نفس گیر ترین مسابقه ی اوست. اینک او می جنگد اما نه برای مدال و نه برای کشور و نه حتی برای خودش! او برای نجات انسانها می جنگد. انسانهایی که شاید هیچگاه آنها را ندیده باشد.
۳۰ ثانیه بعد، کاراپتیان از آب بیرون آمده و به ساحل رسیده است، او نخستین شخص را از عمق آب به ساحل رسانده. برادرش کامو، در آب، نجات یافتگان را از او می گیرد و به خشکی می رساند تا شاوارش بتواند سریعتر به اتوبوس برگردد.
شیرجه ی دوباره او، ۳۰ ثانیه ی دیگر، نفر دوم، ۳۰ ثانیه بعد، نفر سوم،…. کاراپتیان غیر ممکن را انجام می دهد. اینک او از ابر قهرمانهای کتابهای کمیک نظیر سوپرمن و بتمن چیزی کم ندارد. توان او فراتر درک متعارف بشر است.
بدن شاوارش در هر بار شیرجه خونین تر می شود. او هر بار تا عمق ۱۰ متری فرو می رود و کورمال کورمال انسانی را می یابد و او را تا سطح آب می کشد. در یکی از این شیرجه ها او اشتباهاً یک صندلی جدا شده ی اتوبوس را به سطح آب می آورد. کاراپتیان این داستان را چنین بازگو می کند: «می دانستم قادر نخواهم بود همه را نجات دهم. می ترسیدم از اینکه در کارم اشتباه کنم. آنقدر آنجا تاریک بود که عملاً چیزی قابل رویت نبود. در یکی از شیرجه ها، به جای یک انسان، تصادفاً یک صندلی را به سطح آب آوردم. می توانستم به جای آن، یک انسان را نجات دهم. حتی بعد از این همه سال، این اشتباه، وجدانم را معذب می کند. می توانستم به جای آن جان یک نفر را نجات دهم. »
اتوبوس غرق شده در دریاچه ی ایروان بیرون کشیده می شود. جنازه های باقیمانده در اتوبوس قابل رویت است.
شاوارش کاراپتیان ۳۰ نوبت در آب آلوده به فاضلاب شیرجه می زند. پس از سی امین بار، او از فرط خستگی بیهوش می شود. از بین افرادی که شاوارش به ساحل رسانده است تنها ۲۰ نفر جان سالم به در خواهند برد. متخصصین، بعدها گواهی کردند که انجام چنین کاری تنها از عهده ی یک قهرمان ورزشی بر می آید و به هیچ عنوان کار یک انسان عادی نیست. اما خستگی مفرط، تنها آسیب او نیست. به دلیل وجود فاضلاب و جراحتهای متعدد، خون شاوارش عفونت کرده است. ریه های او نیز در هم پیچیده شده است. پزشکان تمامی تلاششان را به کار می گیرند تا او را زنده نگه دارند. شاوارش کاراپتیان بعد از ۴۵ روز بیهوشی، چشم باز می کند اما آسیبهای جسمی او آنقدر شدید است که دیگر نمی تواند ورزش را به صورت حرفه ای ادامه دهد. عمر حرفه ای شاوارش در سن ۲۳ سالگی و پیش از درخشش بیشتر به پایان رسیده است.
سیستم بسته ی اطلاعاتی حاکم بر اتحاد جماهیر شوروی آن زمان تا چند سال پس از این واقعه تمامی عکسها و مستندات را پنهان نگه داشته بود. در ۱۹۸۲ رسانه های شوروی شروع به بیان ماجرا می کنند. حماسه ی شاوارش کاراپتیان «نبرد قهرمان در زیر آب» لقب می گیرد و مدالهای افتخار متعددی به او اعطا می شود. اینک، مردم منجی بازماندگان حادثه را می شناسند. شاوارش کاراپتیان قریب به ۶۰ هزار نامه ی تشکر آمیز دریافت می کند.
اما این، پایان قهرمانی های این اسطوره نیست. سال ۱۹۸۵، شاوارش ۳۲ ساله باز حماسه ای دیگر خلق می کند. این بار، پیش از رسیدن پرسنل آتش نشانی، او، یک تنه به داخل یک ساختمان در حال سوختن می زند و مردم گیر افتاده در آتش را نجات می دهد. این بار کاراپتیان دچار سوختگی و جراحتهای شدید می شود اما باز هم جان سالم به در می برد!
امروز شاوارش کاراپتیان، در مسکو کارگاه تولید کفش خودش را دارد. نام این شرکت «نفس دوباره» (Second Breath) است. یونسکو نیز جایزه ی «حرکت جوانمردانه» را به دلیل اقدامات قهرمانانه اش به او اعطا کرده است.
…و در مراسم دست به دست کردن مشعل المپیک برای آغاز بازیهای المیک زمستانی سوچی ۲۰۱۴ روسیه، ورزشکاران پیش کسوت روسی مشعل المپیک را تا رسیدن به محل برگزاری بازیها دست به دست می کنند. یکی از این ورزشکاران، نماینده ی دو کشور است! حتی ۳۸ سال پس از خداحافظی از میادین ورزشی هنوز شاوارش کاراپتیان از تمامی ورزشکاران دنیا برتر است. افتخاری بزرگ برای یک «ابرقهرمان».
شاوارش کاراپتیان با شصت و اندی سال، هنگام حمل مشعل به دوربین لبخند می زند، عکسهای او به سراسر جهان مخابره می شود و قهرمان افسانه ای «Finswimming» بار دیگر از دل امواج سیمین آب بسان فرمانروای اقیانوسها سر بر می آورد. روسها شرط وفاداری به این اسطوره ی ابدی را خوب به جا آورده اند.
مراجع
*http://www.finswimming.be/
*http://www.cmas.org/technique/tc-photos-videos
*http://sport.news.am/eng/news/30618/shavarsh-karapetyan-participates-in-torch-relay-for-second-time.html
*http://iliketowastemytime.com/2012/04/12/remarkable-acts-of-heroism-of-shavarsh-karapetyan
*http://iliketowastemytime.com/2012/04/12/remarkable-acts-of-heroism-of-shavarsh-karapetyan
****************
سلام
چه پست شیرین و نفس گیری. خیلی قشنگ بود با اینکه تو وب قبلیتون خونده بودمش ولی الان دوباره همونقدر برام شیرین و جذاب بود